کد مطلب:291003 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:752

عصر زندگی 1
گسترش عدالت در سراسر گیتی و ریشه سوزی بیداد از همه آبادیهای زمین ، در راءس آرمانهای انقلاب امام مهدی علیه السلام قرار دارد، و از هدفهای اساسی آن تحول عظیم جهانی است . این حركت سازنده سرآغاز اقدامات در آن انقلاب است . این موضوع در احادیثی كه درباره آن امام بزرگ رسیده است همواره بصراحت یاد شده است .

در احادیثی كه درباره قیام مهدی علیه السلام آمده است دعوت به توحید و مبارزه با شرك و كفر اعتقادی به اندازه ایجاد عدالت و اجرای آن ، مورد تاءكید قرار نگرفته است . و علت شاید این است كه با تعالیم گذشته انبیا و تعالیم اسلام و تكامل علم انسانها به ماورای طبیعت و خدای یكتا ایمان می آورند و مبانی ماده گرایی و مكاتب غیر الهی شكست می خورد و نوع جامعه های انسانی دارای عقیده مذهبی و الهی می گردند لیكن با این وصف در آتش ظلم تبعیض ، حقكشی ، استثمار و روابط ناانسانی می سوزند، و با زندگی فاقد عدالت كه در حقیقت شكنجه و مرگ تدریجی است دست بگریبانند. از اینرو، نیاز عمده جامعه بشری برقراری عدالت و گسترش ‍ دادگری است و حاكمیت روابط انسانی بر جامعه . انسانها تشنه عدالتند و خواهان آرمان و ایدئولوژی و مكتبی كه این تشنگی را فرو بنشاند و آتش ‍ بیدادگری را خاموش كند، و عدالت راستین را در عینیت و عمل - در جامعه حاكم سازد، و گمشده بشریت را برای انسانها به ارمغان آورد، و آرمان توده ها را تحقق بخشد .

بنابراین ، مشكل اصلی و نخستین آن منجی بزرگ انسان ، مشكل خداباوری یا انكار خدا نیست ، مشكل عبادت و پرستش نیست ، مشكل گرایشهای انحرافی ماده پرستی و الحادی نیست . بلكه مشكل اصلی ، بیداد و ستم جهانسوز و عالمگیر است كه بشریت را در كام خود فرو برده و در آتش ‍ خود سوزانده است ، و مذهب و عقیده و آرمان و آزادی و معیشت و همه چیز او را نابود ساخته است ، آتشی كه نخست و در ظاهر به خرمن زیست فیزیكی و زندگی این دنیایی انسان در طول تاریخ فرو افتاده و آن را یكپارچه نابود كرده است ، و سپس بر اساس ارتباط حتمی و ضروری مادیت و معنویت حیات معنوی و متافیزیكی او را نیز تباه ساخته است .

ایجاد عدالت ، اقدام اصلی و سرلوحه همه برنامه های امام منجی حضرت مهدی علیه السلام است ، چنانكه این اصل از نخستین هدفها و اصلی ترین برنامه های همه پیامبران بوده است ، كه در گذشته تاریخ اجتماعات و مردمان را بدان را خواندند و در راه تحقق آن فداكاریهای فراوان كردند می توان گفت بیشترین درگیر و مبارزه پیامبران بر سر اجرای عدالت بوده است ، و اصول شرایع آنان از آن جهت دچار موانع می گشته و با كارشكنیهای فراوان روبرو می شده است كه ماهیتی ظلم ستیز و دادگرایانه داشته است . وگرنه صرف اعتقاد به اصول و مبانی دینی بی آنكه در حركت اجتماعی دخالت داشته باشد و با بیداد و ستم درگیر شود و برنامه های اقتصادی و مالی را كنترل كند و سودطلبان را وادارد تا از برخی منافع و فزونخواهیها دست بردارند، درگیر و ستیزی را در پی نخواهد داشت . یكی از خواستگاهها و زمینه های اصلی درگیریها و جنگها و برخوردهای اجتماعی كه سبب می شده است تا قدرتمندان مالی و سرمایه داران به رویارویی و نبرد برخیزند مقررات محدود كننده منافع اقتصادی و اجتماعی و رعایت عدالت و گردن نهادن به حقها و حقوقها در روابط اجتماعی بوده است . و یكی از مشكلات عمده در كار پذیرش ‍ دعوت پیامبران این بوده است نه تنها دعوت به عقیده توحیدی و باور معاد و ...

از اینجاست كه منطق مخالف آن پیامبر چنین است :

(( اءصلوتك تاءمرك ان نترك ما یعبد اباؤ نا او اءن نفعل فی اءموالنا ما نشؤ ا ... (3) ))

- ... آیا همین نمازی كه می خوانی به تو فرمان می دهد كه ما آنچه را پدرانمان می پرستیدند رها كنیم یا در اموال خود آنچنان كه دلخواه ماست عمل نكنیم ...

بیم از محدودیت در راههای در آمد و اجرای عدالت در مسائل مالی ، كافران را به مخالفان بر می انگیخت . خدایان كاذب و دروغین پدرانشان امر و نهی و تكلیفی نداشتند و از پیروان خود اجرای عدالت و دوری از ظلم و تجاوز به حقوق دیگران را نمی خواستند بلكه این آیین پیامبران بود كه انسانها را مسئول می شناخت و بار سنگین تكلیف و تعهد و حدود و مقررات دقیق فردی و اجتماعی را بر دوششان می گذارد، و آنان را در قلمرو زندگی محدود می ساخت و اجرای عدالت را بر آنان واجب می كرد. از این رو به آیین پیامبران كه خواسته ها و تكلیفهای الهی بود تن نمی دادند و به معیارها به ضوابط آن گردن نمی نهادند .

قرآن كریم اهداف اصلی دعوت داعیان الهی را چنین ترسیم كرده است :

(( لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس ‍ بالقسط (4) ))

- همانا پیامبران را با نشانه های آشكارا برانگیختیم ، و با آنان كتاب و میزان فرستادیم تا مردمان به قسط و دادگری برخیزند (و همه چیز بر پایه داد و دادگری باشد ...)

هدفی اصلی قیام پیامبران - در روابط اجتماعی و انسانی - و ارسال كتابها و شرایع ، قیام مردم به قسط و برپاداری عدالت شمرده شده است .

در آیه دیگری آمده است :

(( ان الله یاءمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنكر و البغی یعظكم تذكرون . (5) ))

خدا به عدالت و نیكوكاری فرمان می دهد، و به بخشیدن مال به خویشاوندان ، و از كارهای پلید و ناپسند و ستمكاری نهی می كند؛ او به شما پند می دهد تا مگر پند پذیرید .

راغب اصفهانی می گویند :

(( عدل ، عدالت و معادله واژه هایی است كه معنای مساوات را در بردارد... پس عدل تقسیم مساوی است . و بر این اصل روایت شده است : (( بالعدل قامت السموات و الارض : بر اصل عدل آسمانها و زمین بر پا شده است )) و این روشنگر این معنا است كه اگر ركنی از اركان چهارگانه عالم بیشتر از ركن دیگر یا كمتر از آن بود، جهان منظم نبود... و عدل دو قسم است : 1- عدل مطلق (عدل عقلی ) كه عقل حسن آن را درك می كند و در هیچ زمانی نسخ نمی شود... چون نیكی كردن به كسی كه نیكی كرده و نیازردن كسی كه از آزار انسان دست بداشته است . 2- عدلی كه در پرتو احكام دین شناخته می شود (عدل شرعی ) چون این آیه : (( ان الله یاءمر بالعدل و الاحسان ...: خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد ... )) عدل مساوات در جزا دادن است : كار نیك باندازه پاداش داده می شود و كار زشت پاداشی همسان خود دارد. و احسان اینست كه كار نیك به یكی بیشتری پاداش داده شود و كار زشت مجازاتی كمتر از خود داشته باشد ... )) (6)

نیز در تفسیر معنای (( قسط )) می گوید :

(( القسط هوالنصیب بالعدل : دست یافتن به سهم و نصیب از روی عدالت قسط است ))

مؤ لف كتاب : (( مكیال المكارم فی الدعاء للقائم - ع - )) در این زمینه می گوید :

(( آنچه از موارد استعمال به دست می آید اینست كه مفهوم (( عدل )) از مفهوم (( قسط )) عمومیت بیشتری دارد، زیرا كه (( قسط )) در مورد ادای حق دیگران به كار می رود چون ادای شهادت و قضاوت و وزن و پیمانه كردن و امثال آن ... و به عبارت دیگر (( قسط )) تنها در مواردی استعمال می شود كه به حق غیر مربوط باشد (و (( عدل )) در مورد حق دیگران و حق خود انسان بكار می رود). پس معنای (( عدل )) موافقت با حق است بطور مطلق (حق خود انسان باشد یا حق دیگران ) و (( قسط )) موافقت با حق مردم است ... )) (7)

امام ، در برابر طبقات آگاه و عالمان و روشنفكرانی كه بخواهند بگونه ای در برابر اجرای عدالت بایستند، مقاومت می كند و آن كسان را كه با توجیه كلام خدا و تاءویل آیات قرآن كریم ، قصد تضعیف مبانی انقلاب او را دارند درگیر می شود و آنان را از جلو راه انقلاب بر می دارد .

چنانكه در سخن امام صادق علیه السلام آمده است :

(( ان قائمنا اذا قام اءتی الناس و كلهم یتاءول علیه كتاب الله ... (8) ))

... قائم ما كه قیام كند مردمان همه از كتاب خدا برای او دلیل می آورند و آیه های قرآن را تاءویل و توجیه می كنند ... (9)

بنابراین ، (( عدل )) رعایت دقیق حق و حقوق مردم است و برابری همه مردم در برخورداری از حقوق و منافع مشروع و معقول خویش ، چنانكه (( ظلم )) زیر پا نهادن حق و حقوق دیگران است و نابرابری و تبعیض در برخورداری هر كس از سهم و حق خویش .

(( احسان )) ، پایگاهی متعالی تر دارد، و از فضائل و مكارم اخلاقی و ارزشهای والای انسانی است ، كه بالاتر از عدالت است و مرتبه رشد و تكامل آن است .

از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه سخنی روایت شده است بس ‍ عمیق و ارزنده :

(( اسماعیل بن مسلم : رجل الی ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام و انا عنده فقال : یا بن رسول الله ! (( ان الله یاءمر باعدل و الاحسان ... )) و قوله : (( اءمر ربی الاتعبدوا الا ایاه )) ؟ فقال نعم ! لیس لله فی عباده امر الا العدل و الاحسان ... (10) ))

- اسماعیل بن مسلم می گوید :

مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و من حاضر بودم گفت : ای فرزند پیامبر (خداوند می فرماید : (( ان الله یاءمر بالعدل و الاحسان ... خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد )) و (در آیه دیگری ) می فرماید : (( آمر ربی الا تعبدوا الا ایاه ...: خداوند فرمان می دهد كه جز او را پرستش نكنید )) ( معنای این دو آیه كه در ظاهر ناسازگارند چه می شود؟) امام فرمود: آری ، خداوند برای مردم دستوری ندارد جز اجرای عدالت و عمل به احسان ...

برای سؤ ال كننده مایه شگفتی شده بود كه در آیه نخستین عدل و احسان ، امر و تكلیف عمومی الهی به بندگان به شمار آمده و در آیه دوم عبادت و پرستش خدای امر و تكلیف خداوند شمرده شده است ، و این دو با هم ناسازگار است ، پس چگونه می شود این هر دو را پذیرفت .

امام صادق علیه السلام در پاسخ تاءكید كردند كه بلی خداوند به مردمان امر و تكلیفی جز عدل و احسان ندارد . یعنی هر چه را كه فكر كنید كه تكلیف الهی است و یا ممكن است باشد، از چهار رابطه و مقوله بیرون نیست :

1. رابطه انسان با خود

2. رابطه انسان با خدا

3. رابطه انسان با طبیعت

4. رابطه انسان با انسان

هر یك از این رابطه ها نام و عنوانی ویژه دارد و مقوله خاصی است و دارای قلمرو و اعمالی است مخصوص به خود، لیكن همه و همه در مقوله : (( عدل )) و (( احسان )) گنجانیده شده است بدین شرح :

عبادت و پرستش خالصانه خدا و توجه به موازین ارتباط خلق با خالق ، رعایت اصل (( عدالت )) است در برابر آفریدگار و بخشنده نعمتها زیرا كه عبادت خدا و اطاعت از بخشنده نعمتها مطابق عدل است ، و نیز احسان به خود و نفس است در دستیابی به كمال و سعادت جاوید كه قرب الهی است .

هر كس نسبت به خود تعهدها و مسئولیتهایی دارد، چه اینكه باید خود را بسازد و در تكامل و رشد خود كوشا باشد. این تعهدها و تكلیفها نسبت به خود (و حق و حقوق هر كس نسبت به خود كه باید رعایت گردد) و رعایت جانب آنها (( عدل )) است . و كوشش بیشتر از این برای خودسازی و تكامل مادی و معنوی ، احسان به نفس و خود است .

بهره برداری درست و باندازه و بدور از اسراف و تباهسازی مواد و منابع طبیعی عمل به قانون (( عدل )) است . رعایت جانب احتیاط در حفظ منابع طبیعی و محیط زیست و مصرف كمتر از حد لازم از منابع و همچنین كوشش در رشد و شكوفایی طبیعت و بهبود آن و... احسان است .

تن دادن به حق و حقوق دیگران و دوری از تجاوز به حریم حقوق اجتماعی (( عدل )) است . تعهد پذیری و احساس مسئولیتی افزون از حد لازم و رعایت جانب احتیاط در حقوق كسان در مجموعه روابط اجتماعی ، (( احسان )) و كمال اخلاقی است .

بنابراین ، هر عمل و كاری كه ممكن است از انسان سر بزند و یا لازم باشد كه انجام گیرد از این قلمروها بیرون نیست ، و اینها همه یا عدل است یا احسان . بر این اصل می توان گفت كه همگی اصول شرایع و آیین ادیان آسمانی در عدل و احسان خلاصه می شود. و این دو، جوهر اصلی همه احكام و تعالیم آسمانی است .

امام سجاد علیه السلام :

(( ابومالك : قال : قلت لعلی بن الحسین علیه السلام اءخبرنی بجمیع شرایع الدین ؟ قال : قول الحق ، و الحكم بالعدل ، و الوفاء بالعهد، هذه جمیع شرایع الدین (11) ))

ابومالك می گوید: به امام علی بن الحسین علیه السلام گفتم : مرا از مجموعه آیینهای دین (خدا) آگاه كن . امام فرمود: (همه تعالیم دین ) حقگویی ، داوری طبق عدالت و وفای به عهد است . همه دین خدا همینهاست . در این حدیث كه تبیین خطوط اصلی ادیان و شرایع الهی است ، عدل و حقگویی و پیمانداری مجموعه دین به حساب آمده است .

اسلام اصل عدالت را یك سنت عام و قانون عمومی حاكم بر كائنات و بر جامعه بشری معرفی كرده است . حتی در احادیث قرآن كریم ، كتاب جاودان الهی و جامع اصول شرایع و ادیان به كتاب (( عدل )) و ناطق به عدالت توصیف شده است :

امام علی علیه السلام :

(( هو (القرآن ) الناطق بسنة العدل . (12) ))

- قرآن به قانون عدل ناطق است .

امام علی علیه السلام :

(( ( القرآن ) ریاض العدل و غدرانه ... (13) ))

- قرآن كریم بوستان در بوستان عدل و بركه در بركه عدالت است ...

نقش اصلی این كتاب كه آخرین كتاب و شریعت است ، تبیین سنت عدل و اصول عدالت اجتماعی است . قرآن كریم بوستان سر سبز و بركه زلال دادگری در جهان است در صورتی كه نیك شناخته گردد و به موازین آن عمل شود .

پیامبران كه از حقیقت جامعه و انسان و سعادت و نیكبختی او آگاهی كامل داشتند خوب می دانستند كه همه احكام و آموزشها و برنامه های آنان در پرتو بهبود روابط انسانی و امنیت اجتماعی و عدالت اقتصادی و... تحقق می پذیرد و بدینسان زمینه عینیت یافتن احكام آماده می گردد. در جامعه عادل و نظام دادگستر، انسان درست تربیت می شود، و با آسایش و فراغت و امنیت به تكلیف تن می دهد و به مقررات و اصول اجتماعی و حقوق همگان احترام می گذارد و در پرتو چنین تعهدشناسی و مسئولیت پذیری است كه به سعادت و خوشبختی دست می یابد و راه عروج به معنویت و خدا را در پیش می گیرد در سایه سیاه ستم و اجتماع ستم بنیاد كه هیچگونه امنیت اجتماعی و عدالت معیشتی نیست و خاطری آسایش ندارد نمی توان انتظار داشت مردمان وظیفه شناس باشند و از حدود خویش ‍ تجاوز نكنند و به احكام دین عمل كنند، و احكام الهی در میان آنان زنده باشد و جریان یابد؛ اینها همه در سایه عدل تحقق می پذیرد دین در سایه عدل زنده است و زنده می ماند

و این است كه امام علی بن ابیطالب علیه السلام فرموده است :

(( العدل حیاة الاحكام (14) ))

- اجرای عدالت سبب زنده بودن و زنده ماندن (عمل شدن به ) احكام دین است .

در چنین جامعه ای اخلاق ، حق شناسی ، و رعایت حدود روابط انسانی جایی ندارد. و اگر بطور جزئی و فردی مقرراتی رعایت می شود و حقوقی منظور می گردد، در كل نظام و مجموعه روابط اجتماعی ، حق و تكلیف رعایت نمی شود قانون انسانی و عادلانه در اجتماعی عادل باید پیاده شود و همان قانون و برنامه در جامعه ستم بنیاد ره ظلم در پیش می گیرد و در تحكیم پایه های بیدادگری بكار می رود. بنابراین اصل باید پایه ها و پایگاههای اصلی اجتماع و نظام مدیریت جامعه كه در همه زوایا و زمینه های اجتماع اثر مستقیم دارد و همه بخشهای جامعه را به سوی جهت گیری و حركت خویش هدایت می كند عادلانه باشد تا كل روابط اجتماعی در تمام زمینه ها و بخشهای حیات گروهی و جمعی رنگ عدالت به خود بگیرد، و حركتی در جهت عدل و داد داشته باشد .

امام صادق علیه السلام حاكمیت زمامداران عادل را زمینه و علت اصلی احیای هر حق و عدل ، و مرگ هر ظلم و ستم و فسادی می شمارد، و دین خدا را در پرتو چنین حاكمیتی استوار و پایدار می داند :

امام صادق علیه السلام :

(( ... ان فی ولایة و الی العدل و ولاته ، احیاء كل حق و كل عدل ، و امانة كل ظلم و جور و فساد فلذلك كان الساعی فی تقویة سلطانه ، و المعین له علی و لایته ساعیا فی طاعة الله ، مقویا لدینه ... (15) ))

-... و معلوم است كه ولایت والی عادل و والیان او، مایه زنده شدن هر حق و عدالت و مردن هر ستم و جور و تباهی است . بنابراین هر كس در تقویت قدرت و سلطه او بكوشد، و در مدیریت دستیار او باشد، در طاعت خدا كوشیده و به تقویت دین خدا پرداخته است ...

امام صادق علیه السلام چنین آموزش می دهد كه دوستداران آیین خدا و عملی شدن احكام الهی باید در اندیشه بر پاداری حاكمیت عادل باشند و او را یاری رسانند، و برای استواری اركان حكومت او بكوشند تا نه تنها در روابط اقتصادی و اجتماعی با شیوه های عادلانه اداره شوند بلكه در راه بندگی خدا و اجرای همه احكام دین نیز توفیق یابند .

امام صادق علیه السلام :

(( فی شرح قوله تعالی : (( اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها )) قال : العدل بعد الجور . (16) ))

امام صادق علیه السلام ، در تفسیر این فرموده خداوند ( در قرآن كریم ): (( بدانید كه همانا خداوند زمین را پس از مردن زنده خواهد كرد )) فرمود: (این احیاء) عدل پس از جور است .

عدالت زمینه حیات اجتماعی تنها در بخش ویژه ای از جامعه نیست بلكه در همه ابعاد حیات فردی و اجتماعی عامل اصلی حیات و زندگی انسانی اصل عدالت و عدل است . عدل حیات زندگی است و زندگی بی عدالت مرگی است ، كه حیات پنداشته می شود .

امام كاظم علیه السلام :

(( فی قول الله عزوجل : (( یحیی الارض بعد موتها )) : لیس یحییها بالقطر، ولكن یبعث الله عزوجل رجالا فیحیون العدل فتحیا الارض لاحیاء العدل . و لاقامة الحدفیها، انفع فی الارض من القطر اءربعین صباحا (17) . ))

- امام كاظم علیه السلام ، در تفسیر این فرموده خداوند متعال (در قرآن كریم ): (( ( خداوند) زمین را پس از مردن زنده می كند )) فرمود : (( این زنده كردن )) به این نیست كه با باران زمین را زنده كند، بلكه خداوند مردانی را بر می انگیزد تا اصول عدالت را زنده كنند، پس زمین در پرتو عدل (دیگر بار) زنده می شود. (بی تردید) اجرای حد خدا در زمین مفیدتر از چهل روز بارندگی است .

از این گفتار روشن می شود كه چرا در تبیین مشخصات دوران ظهور، این همه بر عدالت تاءكید شده است . تردیدی نیست كه برای ساختن جامعه توحیدی ، و تشكیل اجتماعی طبق تعالیم وحی ، پایه نخستین و كار مایه اصلی عدالت گستری است . از این رو در بیشتر احادیث مربوط به امام موعود علیه السلام ، بر عدل پروری و ظلم ستیزی آن امام بزرگ تاءكید شده است ، و سیره و خصلتی كه بطور عموم در احادیث آمده است (18)

دادگری و دادگستری است ، و پر كردن جهان از عدل .

آری ، بر پاداری عدالت بزرگترین رسالت جهانی آن امام است .

عالم دل آگاه مؤ لف كتاب ارزنده : مكیال المكارم فی فوائد الدعاء للقائم ، (19) در این باره می گوید :

(( عدل ، آشكارترین صفات نیك آن امام است ، برای همین در دعای شبهای رمضان ، (( عدل )) نامیده شده است :

(( اللهم وصل علی ولی اءمرك القائم المؤ مل ، و العدل المنتظر : خداوندا به ولی امر خود كه قیام كننده آرمانی و عدل مورد انتظار همه است درود فرست ))

و در حدیثی كه در كتاب (( كمال الدین )) و خبر آن از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله روایت شده در توصیف آن امام آماده است : (( اول العدل و آخره ...: امام موعود آغاز عدل و پایان آن است )) منظور كمال دادگری آن حضرت است . و كمتر حدیثی درباره آن امام رسیده است كه از ذكر عدل تهی باشد... اخبار در این معنا متواتر است ... )) (20)

نمونه های بسیار اندكی از این احادیث را می آوریم :

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله :

(( ... و جعل من صلب الحسین علیه السلام ائمة یقومون باءمری ... التاسع منهم قائم اهل بیتی ، مهدی امتی اشبه الناس بی فی شمائله و اءقواله و اءفعاله ، یظهر بعد غیبة طویلة و حیرة مضلة فیعلن اءمر الله و یظهر دین الله ... فیملا الارض قسطا وعدلا كما ملئت جورا و ظلما . (21) ))

-... خداوند از فرزندان حسین امامانی قرار داده است كه امر (راه و روش و آیین ) مرا بر پا می دارند. نهم آنان قائم خاندان من مهدی امتم می باشد. او شبیه ترین مردمان است به من در سیما و گفتار و كردار. پس از غیبتی طولانی و سرگردانی و سر درگمی مردم ، ظاهر می شود آنگاه امر (آیین ) خدا را آشكار می سازد... پس زمین را از عدل و داد لبریز می كند پس از آنكه از ستم و بیداد لبریز شده باشد .

امام علی علیه السلام :

(( اءصبغ بن نباته : اءتیت امیرالمؤ منین علیه السلام فوجدته متفكرا ینكت فی الارض فقلت : یا امیرالمؤ منین مالی اراك متفكرا... فقال ... ولكن فكرت فی مولود یكون من ظهری ... هو المهدی یملاها عدلا كما ملئت جورا و ظلما ... (22) ))

اصبغ بن نباته می گوید :

نزد امیرمؤ منان علیه السلام رفتم دیدم در فكر فرو رفته است و (با انگشت ) بر زمین خط می كشد. گفتم : ای امیرمؤ منان ! چه شده است كه در فكر فرو رفتید؟... فرمود: در مولودی می اندیشم كه از نسل من است و او مهدی است كه زمین را از عدل و داد بیآكند پس از آنكه از ستم و بیداد آكنده باشد ...

امام حسین علیه السلام :

(( لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عزوجل ذلك الیوم ، حتی یخرج رجل من ولدی فیملاها عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما كذلك سمعت رسول الله یقول . (23) ))

- اگر از دنیا جز یك روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را دراز گرداند تا مردی از فرزندان من قیام كند، و زمین را از عدل و داد بیآكند، پس از آنكه از ستم و بیداد آكنده باشد. این چنین از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم .

امام باقر علیه السلام :

(( محمد بن مسلم قال : ساءلت ابا جعفر علیه السلام القائم اذا قام بای سیرة یسیر فی الناس ؟ فقال بسیرة ما سار به رسول الله صلی الله علیه و آله حتی یظهر الاسلام قلت : و ما كانت سیرة رسول الله صلی الله علیه و آله ؟ قال : ابطل ما كانت فی الجاهلیة و استقبل الناس باعدل و كذلك القائم علیه السلام اذا قام بیطل ما كان فی الهدنة مما كان فی اءیدی الناس و یستقبل بهم العدل (24) ))

محمد بن مسلم می گوید :

از امام باقر علیه السلام پرسیدم درباره قائم كه هرگاه قیام كند چه روشی در پیش می گیرد؟ امام فرمود: روش پیامبر را تا اسلام را حاكم سازد گفتم : روش ‍ پیامبر چه بود؟ گفت : آنچه در (نظامها و آیین ) جاهلیت بود باطل كرد، و عدالت میان مردمان حاكم ساخت . و چنین است قائم علیه السلام آنگاه كه قیام كند آنچه را ( از راه و روشها میان مردم ) در زمان قبل از ظهور رایج بوده است زیر پا می نهد و آیین دادگری را بر پا می دارد .

در مقایسه دو دوره از تاریخ تشیع در عین حال كه تحمل رنج و دشواریهای دوران غیبت و حفظ عقیده و آرمان در زیر فشار چكمه حاكمیتهای ستمگر كاری ارزنده و والاست لیكن تحقق عدالت و گسترش اصول دادگری در عالم هدف و آرمان اصلی است . و همین امر باید خواسته اصلی عدالتخواهان و شیعیان علی و آل علی علیه السلام باشد. ویژگی و مشخصه اصلی دوران ظهور یعنی اجرای عدل باید هدف و مطلوب نهایی باشد .

امام رضا علیه السلام :

(( دعبل بن علی الخزاعی یقول : اءنشدت مولای الرضا علیه السلام ... قصیدتی ... فلما انتهیت الی قولی :



خروج امام لامحالة خارج